1- گفتیم که فقه حداقل های زندگی را مشخص می کند. خطوط قرمز باید و نباید را. لذا زندگی فقهی هدف نهایی ما نیست. فقه آغاز زندگی دینی ماست. و اگر در جایی از رساله مسئله ای را دیدید و به نظرتان آمد که «خب! این که بی ادبی محسوب میشود!» و... جواب این است که این کف روابط در زندگی دینی است. یعنی در بدترین شرایط، انسان باید چنین رابطه ای را داشته باشد.
2-و لذا اگر می بینید که عمده ی توصیه ی اهل بیت (ع) و علما، به ما این است که «انجام واجبات و ترک محرمات» شاید، اینگونه قابل برداشت باشد که هنوز، حتّا به زندگی فقهی هم نرسیده ایم. «زندگی فقهی»ای که گفتیم «آغاز زندگی دینی» ماست. یا وَیلَنا!
2-استنباط فقهی شیعی، از 4 منبع صورت میگیرد: قرآن، سنت (قول و فعل و تصدیق معصوم(ع))، عقل، اجماع. البته منابع دیگری هم هستند که جزئی، و قابل جای گذاری در ذیل دسته بندی4گانه ی مطرح شده میباشند: شهرت و سیره و...
سه تای اوّلی (قرآن و سنّت و عقل) را تقریباً می دانید چیست. اجماع هم یعنی اینکه اگر جمیع فقها سر یک مسئله به اتفاق نظر رسیدند، آن مسئله ان شاءالله درست است. زیرا معتقدیم که حضرت صاحب الامر(عج) بر ما نظارت همیشه گی دارند و در بین فقهای ما حضور دارند و بر امرشان نظارت میکنند. البته باید گفت که اجماع در فقه شیعه دارای وزن کمی میباشد و بیشترین وزن با قرآن و سنت و عقل می باشد. لکن فقهای اهل تسنن، اجماع را بیشتر قبول دارند. البته نه با استدلال اهل تشیع.
3-زندگی فقهی آغاز زندگی اخلاقی است. یعنی اخلاق بدون فقه کاری از دستش بر نمی آید. و این بحث که جدیداً در فضاهای منوّرالفکری مذهبی و غیر مذهبی مطرح می شود که: اخلاق گرا باشید (و البته عمدتاً در بحث ها، اخلاق گرا بودن را در مقابل دین گرا بودن مطرح میکنند) از بیخ یک موضوع کاریکاتوری و بیهوده است. در یکی از یادداشتهای بعدی، این موضوع را با «نگاهی نو به فیلم جدایی نادر از سیمین» مطرح خواهیم کرد.
5-گفتیم که تجلی فقه، رساله های عملیّه است. رساله ی یکی از مراجع عظام تقلید را باز نمایید. من رساله ی مرحوم امام(ره) را باز میکنم. رساله ی امام -البته چاپ قبل از انقلابش- 507صفحه است.از 507صفحه، حدود 270صفحه اش مربوط به احکام سه باب فقهی می باشد: طهارت و صلاة و صوم. و باقی صفحات، اختصاص دارد به 50و چند باب فقهی دیگر. به نظرم این یعنی که فقه ما در طول تاریخ، رشد کاریکاتور گونه ای داشته است. البته، نمی شود منکر زحمات فقها و زعمای شیعه در عصر غیبت شد. و قصد بی احترامی نیز نیست. دلایل زیادی را میتوان برای این رشد کاریکاتوری نام برد. در این جا قصد، تبیین مسئله است.
6-از دلایلی که می توان برای رشد کاریکاتوری نام ببریم، این است که حکومت، تازه فقط 33 سال است که در دست فقیه است. و همچنین این که وقتی، حاکمین جور، فقها را به حاشیه میراندند، بسیار طبیعی بود که در بلند مدت، بخش عبادیات و معاملات فردی فقه رشد چشمگیر داشته باشد و عبادیات و معاملات جمعی به خاطر دور بودن از عامّه ی اجتماع و قدرت اجرای عمومی احکام، به حاشیه رانده شوند. به عنوان یک مثال جالب اینکه:در میان احکام نماز نیز، به احکام نماز جمعه که یک عبادت جمعی است، بسیار کم پرداخته شده و در کتاب «تبصرةالمتعلّمین» علامه حلّی(ره) که به قرآن الفقها مشهور است، علامه، وقتی به بخش نماز جمعه میرسد با یک حالت نااُمیدی اشاره میکند که این احکام مربوط به وقتی است که «اگر یک وقتی نماز جمعه برگزار بشود...»
7-و یادی کنیم از شهید ثانی(ره) که برای بقای فقه شیعی، با خون خودش مسائل فقهی را روی دیوار زندان نوشت، تا سینه به سینه، بعد از او منتقل شود و به ما برسد...
8-و فقه به ما نرسیده که اینگونه با آن برخورد کنیم.